ایمان و پاکیزگی
چند تا عکس از هفت ماهگیم
شش ماهگی هم گذشت (عمر عجب می گذرد)
این هم منه خندان کنار ساحل دوبلین برای گردش رفته بودیم کنار دریا گرفتم تو کوچه پشتی خونمون این هم منم تو وان پر از توپ های رنگانگ شب تولد شش ماهگی ام که حسابی خواب بودم. ...
نویسنده :
مامان ایمان
16:18
شب یلدا مبارک
ایمان عزیزم سفیدی برف را برای روحت .... سرخی انار رابرای قلبت .... شیرینی هندوانه را برای عشقت ...وبلندی یلدا را برای زندگی قشنگتان آرزومندم ... یلدا بر همتون مبارکباد. ...
نویسنده :
مامان ایمان
16:13
تولد هشت ما هگیم
عکسهای داداش آرمان
آرمان تو این فکر هست که چطوری می تونم همه ناهار را تنهایی بخورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آرمان راه حلش را پیدا کرده و پشت اوپن آشپزخانه قایم شده تا در فرصت مناسب ناهار را سرقت نماید. عملیات با شکست مواجه شد. آرمان پشیمان از کارش و با شاخه گلی قصد دارد دل مادرش را به دست آورد یکبار دیگر آرما ظاهرش را عوض می کند تا شناخته نشود. خواب شیرین بعد از عملیات  ...
نویسنده :
مامان ایمان
18:43