ناز باشی گلم
پسر نازم قربون برم که انقدر ساکتی مظلومی فرشته من قربون اون صورت کوچولوت برم عسلم فدات بشم من مامانی وقتی میخوابی عزیزم انگار فرشته خوابیده آرامشی که تو صورتت موج میزنه عشقم منو روز به روز نسبت به تو وابسته تر میکنه گلم ...
نویسنده :
مامان ایمان
20:54
شنبه 26 فروردین 1391 من متولد شدم.
بالاخره بعد از چهل و یک هفته انتظار امروز من در ساعت یک و دو دقیقه بعد از ظهر در بیمارستان روتندای دابلین ایرلند متولد شدم. روز شنبه 14 آوریل 2012 میلادی مصادف با 26 فروردین ماه 1391 هجری شمسی و مقارن با 22 جمادی الاولی 1433 هجری قمری. لازم به ذکر است که از این به بعد بنده شخصا وبلاگم را به روز خواهم کرد. منتظر من باشید با مطالب جدید در این وبلاگ. ارادتمند تک تک خوانندگان این وبلاگ ایمان نیک نام زرنقی نمای بیرونی بیمارستانی که من در آن متولد شدم. (Rotunda Hospital Dublin, Ireland) این هم من هستم در لحظه های اول تولدم روز دوم تولدم روز سوم تولدم روز چهارم تولدم ...
نویسنده :
مامان ایمان
2:48
خدایی کن مادر خوب
نگاه کن به کوچکی و بی پناهی و نیازهای لحظه به لحظه اش. که دمی تو را از خود غافل نمی خواهد و نمی تواند ببیند. هیچ کسی را در دنیا نمی شناسد جز تو. با هیچ کس پیوندی ندارد جز تو. به هیچ کس امید نمی بندد جز تو. به هیچ کس آرام نمی گیرد جز تو. فقط و فقط تو را می شناسد و تو را می خواهد. عجیت "یکّه شناس" است. اوج نیاز و بیچارگی اش را حسّ می کنی؟ اوج قدرت و حیات خودت را درک می کنی؟ اگر او را محروم کنی، چه کسی او را می پرورد؟ و تو... که خود او را آورده ای و خواسته ای و دوست داشته ای؛ می شود محرومش کنی؟ می شود کنارش نباشی و نمانی؟ آن هم زمانی که نیاز و تکیه گاه و امید او، فقط و فقط تویی! تجربه ی خدا بودن، اله بودن، تما...
نویسنده :
مامان ایمان
18:37
پسر دایی امیر حسن
از مامان همیشه می شنوم که امیر حسن همیشه سراغ منو می گیره. من هم برای اینکه بدونه چقدر امیر حسن را دوست دارم عکسش را گذاشتم. مامان می گه امیر حسن خیلی شیطون هست. البته این از عسکش معلوم هست. ...
نویسنده :
مامان ایمان
0:43
اینم فرنی خوردن من
من چهل روزه شدم
من دیروز چهل روزه شدم. واقعا روزها چه زود می گذرد. و من هم کم کم دارم بزرگتر می شوم. امیدوارم هر چه سریعتر بتونم تایپ را یاد بگیرم و دیگه به مامان زحمت ندهم. چند تا عکس از چهل روزگیم می زارم براتون ببینید تغییر کردم یا نه؟ خیلی خوشحال می شوم نظر بدهید. ...
نویسنده :
مامان ایمان
0:28
ده ماهگی
امروز 26_10_91 ماه تمام که در زندگی تو می گذره وپا به ماه گذاشتی که ثانیه ثانیه های اون برام با ارزش بوده و هست پسر گلم اگه بدونی مامان چقدر خوشحاله که تو را در کنارش داره نمیدونه که روزا چطور میگذره. پسرم روز به روز بزرگتر میشی مارو بیشتر به خودت وابسته میکنی وبیشتر دلبری می کنی ورودت به ده ماهگیت مبارک ...
نویسنده :
مامان ایمان
19:40
تولد مامانییییییی
پری شب تولد مامانم بود ما هم سه نفری برای مامانم تولد گرفتیم خیلی هم خوش گذشت کیکشم دوست های مامانی تهیه کرده بودند ...
نویسنده :
مامان ایمان
19:52