من و داداش الوین
ایمان وروروک سوارییییییییییییی
چه روز خوبی بود روزی که ما در ایران بودیم مامان بزرگم برام روروک خرید تا سوارش
بشم.
منم اون موقع چهار ماهگی بودم اولش بلد نبودم اما حالا یه ویرازایی باش میدم که بیا
وببین
خونمون را زیرورو می کنم بعدش مامانم میافتده دنبالم خرابکاریهای منو درست میکنه
در ضمن همه جای خونمونو بازرسی میکنم...........
تازگیها هر چی دستم می گیرم به دهنم می زنم اینم که چوب داخل دهانم کردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی