اولین شب یلدای من در کنار مامان و بابای عزیزم
اینجا هم تو فکر رفتم که چه جوری این همه میوه وآجیلارو بخوررم یعنی میشههههههههههههه بعد بابام اومد دستمو گرفت نذاشت برم .
بالاخره موفق شدم از دست بابام فرار کنم که بیام اینارو بخورمممممممممممممم
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی