نوزده ماهگیت مبارک نازنینممممممممم
سلام بازم اومدیم
از تاخیر طولانی که ایجاد شد از دوستان و پسرعزیزم پوزش می خواهم.
سلام شیرین عسل مامان به سلامتی وخوشی امروز 18 ماهگیتو تموم کردی وارد 19 ماهگی شدی.
پسرم مثل همیشه تمام وقت منو به خودش مشغول کرده و هر روز داره بزرگتر
و عاقل تر وشیطونتر میشه.
کارهایی که تونستی تو این ماه انجام بدی .
هر چیزی رو که می خوای نمیتونی برداری میای ما رو با خودت می ببری با
انگشت اشاره می کنی که اینو می خواهم نشون میدی( ییییی) می کنی
می گیم الهی شکر می خوای می خندی یعنی می خوام منظورمون
(آبه)کاملا با دستات بوس میفرستی و وقتی بهت میگیم ایمان مامانو بوس کن
میای واز صورتمون بوس می کنی وشبا که می خواد بخوابه می گم ایمان بریم
لالای کنیم زودی میره باباشو بوس می کنه از بس ماچ خوب میده آدم کیف میکنه.
صبح که بابایی می خواد بره دانشگاه باید یواشکی بره که تو نفهمی وگر نه پشت سرش گریه میکنی.
بابا تا لباس می پوشه می گی دردر میری زودی کفشاتو میری که منم باهات میرمممم
خلاصه خیلی بابایی شدی کیسه اسباب بازیهاتو میاری پهن می کنی بازی
هم نمی کنی باز من جمع می کنم ومیای از کابینت آشپزخانه تابه وقابلمه وهمه چی توش هست میریزی بیرون خیلی ریخت وپاش می کنی منم باید پشت سرت خرابکاریت و تمیز کنم.
وایییییی پله رو خیلی دوست داری هر جاکه پله می بینی ما باید بشنیم تو بیرون تو هم پله هارو بالا وپایین بیای.
قربونت برم می گیم ایمان نماز بخون زبونتو تکون می کنی میری سجده
از ایران که برگشتیم خیلی نانای می کنی میای وایمیسی پیش لپ تاب می گی نانای یعنی نانای باز کن چقدرم خوب می رقصی .
ایمان زبونــــــــــــــــــت کـــــــــــووووووووو
از حمــــوم امـــــدم خیلـــــی گرســــنم شـــــد بفـــــرماییدشــما هم پیــــتتزا
اینــــجا هــــــــم دراز کشــــــــــیدم منــــــــتظر بابا جونــــم هســــــتتتم .
اینــــــــم بســـــــــتنی خــــــــــوردن مـــــــــــن
فســقلی گــوش پاکــــــــنو برداشـــــته گوشـــــاشـــــو تمــــــیز می کنـــــــه .
یه عکس از خرابکاری آقا ایمان که یه نخ دندان که استفادش نکرده بودیم ببینید به چه روزی انداخته....
ماهگیت مبارک گل زیبای مادر