یه روز خوببببببب
سلام عشق من سلام دلبندمامانیییییی الهی من فدات بشمممم سه روز پیش ساعت 2 بعداز ظهر با خاله ها قرار گذاشتیمممم بریم چمنزار حیاط دانشگاه دور هم باشیم هوا هم خیلی عالی بود رفتیم نشستیم ونهار خوردیم خیلی خوش گذشت پسر نازی نازی من از بس تو رولخت نکردم هوای گرم ندیده بودی تعجب می کرد ی پشت گردنت ودستهات سوخته بود از بس هوا گرم بود منم بهت ضد آفتاب نزدم فکر نمی کردم اینجوری گرم باشه بالاخره شما هم با دوستات بازی کردی و خیلی خوشحال بودی. حالا بریم سر عکسای خوشگلت. دست خاله زینبم هم درد نکنه زحمت عکسهامواون کشیده آخه خاله زینب منو خیلیییییییییییییی خیلیییییییییییییییی دوست داره. عزیز دلم از اون گل خوشت اومده بود داشتی اونو...
نویسنده :
مامان ایمان
23:18